خاطراتی کوتاه – فرمانده شهید سردار محمود اورنگی

0 0
Read Time:۲۱ Second

عملیات بیت المقدس ازادی خرمشهر در خط مستقر شده بودیم اذان مغرب که شد پاتکهای دشمن شروع شد فرمانده گروهان ما بود توجهی به تیراندازی ها نکرد و شرپع کرد به نماز خواندن خمپاره های دشمن از هر طرف می بارید اطرافش هی انفجار پشت انفجار اما اپ حتی تکانی هم نمیخورد نمازش که تمام شد توکل ما به خدا چند برابر شده بود

خاطراتی کوتاه از شهدای منطقه مارالان تبریز

Happy
Happy
۰ %
Sad
Sad
۰ %
Excited
Excited
۰ %
Sleepy
Sleepy
۰ %
Angry
Angry
۰ %
Surprise
Surprise
۰ %