سردار شهید محمود اورنگی عصر

0 0
Read Time:۳ Minute, 11 Second

محمود اورنگی عصر فرمانده گردان ضربت الفتح تیپ ۱۰ ۱شهید بروجردی دومین فرزند یک خانواده نسبتاً مرفه بودکه در سال ۱۳۴۰ ، در تبریز متولد شد .

سال ۱۳۴۶ ، تحصیلات خود را در مقاطع ابتدایی در مدرسه دهقان ( شهید هوشیار فعلی ) آغاز کرد و پس از پایان آن ، در همان مدرسه ، وارد دوره راهنمایی شد .

بعد از اتمام دوره دبستان و راهنمایی ، به تحصیل در دبیرستان و در رشته ریاضی و فیزیک مشغول شد ، ولی در همان سال نخست ، تحصیل را ناتمام گذاشت .

با وجود ترک تحصیل ، او فردی فعال بود و در مبل سازی و نقاشی ، همزمان فعالیت داشت .

به قرآن بیش از اندازه علاقه داشت و در برابر مشکلات بسیار صبور بود و همیشه سعی می کرد مشکلات خود را حل کند .

قبل از شروع انقلاب ، با توجه به سن کمی که داشت در تظاهرات علیـه رژیم شـاه شرکت می کرد .

با آغاز سال ۵۷ ، فعالیت های سیاسی وی رنگی دیگر یافت . در کلاس آموزش قرآن در مسجد شرکت می کرد و در کلاس تیراندازی حضور یافت ، و در این رشته مهارت خاصی پیدا کرد .رفته رفته شخصیت او دچار تحول شد .

به گفته برادرش : « در این زمان بود که احساس کردیم ایشان همان محمود سابق نیست . » با پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، وی به عضویت سپاه درآمد ، در حالی که تنها هیجده بهار از سن او گذشته بود .

در اوایل ورود به سپاه ، آموزش نظامی خود را از مسجد شروع کرد و بعد از آن برای آموزش و طی دوره مربی گری ، به پادگان خاصبان که پادگانی آموزشی در نزدیکی تبریز بود ، رفت .

خدمت سربازی وی نیز در سپاه بود . دوستان وی در این دوره اکثراً از قشر سپاهی بودند . بیشتر اوقات فراغت خود را در مساجد می گذراند ، یا به دیدار خانواده های شهدا ، مخصوصاً خانواده افراد مفقودالاثر می رفت .

شبها به مسجد چهارسوق مارالان تبریز می رفت و به بچه ها آموزش ورزش های رزمی می داد. با شروع جنگ در سال ۱۳۵۹ ، محمود از همان بدو انقلاب ، وارد سپاه شد و آموزش های نظامی مختلف را که طی کرده بود ، برای دفاع از مملکت اسلامی ، عازم جبهه شد .

در مرحله اول عملیات بیت المقدس ، با سمت فرمانده گروهان شرکت داشت . مرحله دوم علمیات بیت المقدس نیز سمت فرماندهی گروهان را به عهده داشت .

در این عملیات بود که اورنگی ، وصیت نامه خود را نوشت که در فرازی از آن آمده است : والدین عزیزم ، اگر بنده شهید شدم روی سنگ مزارم جوان ناکام ننویسید ، چرا که من با شهادت به کام خود رسیده ام .

اورنگی معتقد بود که : این جنگ بر ما تحمیل شده و برای بیرون راندن دشمن از میهن باید در جنگ شرکت کنیم . ما مطیع ولایت امر هستیم و هر چه ایشان بگوید ، اطاعت می کنیم .

همیشه توصیه می کرد که از گروهکهای منحرف اجتناب کنید .

دوستانش به کرات این جمله را از او شنیده اند : « ما تنها یک جان داریم و آن را در طَبَق اخلاص گذاشته ایم و در راه انقلاب تقدیم خواهیم کرد . » در عملیات مختلف چهار دفعه مجروح شد ، ولی هر بار پس از مرخص شدن از بیمارستان ، بلافاصله به جبهه رفت .

محمود ، فوق العاده در تیراندازی مهارت داشت ، به طوری که یک بار یکی از دوستاش یک دو ریالی را با دست می گیرد و محمود آن را با تیر می زند .

هنگامی که از او پرسیده شد که چرا دو ریالی را نگهداشتی ، گفت : « با توجه به ایمانی که به کار وی داشتم ، نمی ترسیدم . »

مدتی بعد ازلشکر عاشورا ، به جبهه کردستان رفت و به سمت فرماندهی گردان ضربت “الفتح” منصوب شد ، و سرانجام در تاریخ ۷ آبان ۱۳۶۳ ، در کمین ضد انقلاب و در بالای کوه به محاصره افتاد و در اثر اصابت گلوله به پشت سر و قلبش ، به شهادت رسید .

درحالی که تا آن زمان ، پنجاه ماه در جبهه های جنگ حضور مستمر داشت .پیکرمطهر آن شهید در گلزار شهدای بقائیه ( مارالان ) واقع در تبریز است .

Happy
Happy
۰ %
Sad
Sad
۱۰۰ %
Excited
Excited
۰ %
Sleepy
Sleepy
۰ %
Angry
Angry
۰ %
Surprise
Surprise
۰ %